دخترم دنیای من

یک شیش نود و سه

آخرین دوشنبه مرداد ماه سال 93 وقت دکتر داشتم دکتر حجتی بهم گفت فردا بیا برای سزارین ولی یه حسی بهم گفت که نباید الان زایمان کنم اولا اصلا آمادگی نداشتم دوما دوست داشتم گل دخترم تا جائی که جا داره رشد کنه به خاطر همین قرار شد که روز شنبه برم بیمارستان: یک شیش نود و سه دوست داشتم دخترم هم مثل خودم مردادی بشه اما نشد و خیلی هم مهم نبود مهمتر از اون سلامتی دخترم بود تمام کارهای خونه رو روزای آخر انجام دادم و همه چیز رو سر و سامون دادم احساس می کردم می خوام یه مسافرت راه دور برم و حالا حالاها برنمیگردم خونه حس عجیبی بود خلاصه شیش صبح روز شنبه راهی بیمارستان عرفان تو سعادت آباد شدیم با این که از مدت ها قبل به خاطر این که تا اون موقع خدارو...
15 مهر 1393
1